دفتر خاطرات اسناد رسمی| سردفتر: بهم بگید دوست دارم! اسم بچه را هم بگذارید «برفا»

پایگاه اطلاع رسانی کانون سردفتران و دفتریاران| دفترخاطرات اسناد رسمی| محبوبه ابراهیمیان سردفتر اسناد رسمی ‌ ۳۱۰ رامسر| زن و مرد با هم وارد دفتر شدند. از ظاهر زن مشخص بود که باردار است. دختر بچه تقریبا پنج ساله شان با عروسک خرگوش صورتی در بغل بازی میکردو خواهان طلاق توافقی بودند. زن می خواست در قبال بخشش مهریه وکالت در طلاق را از همسرش بگیرد. اضطراب محسوسی در رفتارشان‌بود. به بهانه آوردن یکسری مدارک شوهر را فرستادم بیرون. زن‌نشسته بود و به کاشی های سرامیک خیره شده بود. پاهایش را بطور عصبی تکان می داد. مدام سر صندلی جابجا می شد.
پرسیدم: فکراتو‌ کردی؟
با تردید نگاهم کرد سری متفکرانه تکان داد و با شک‌گفت: بله …
* چرا می خوای جدا شی؟
– نمی شه دیگه تفاهم نداریم.
*چجور تفاهمی؟
– خانوم خواهشا کارتونو انجام بدین تمومش کنید بره.
*تموم کردن کار توسط من ممکنه آینده این دختر کوچیک و اون طفل تو شکمتو خراب کنه اونوقت من بااین عذاب وجدان چیکار کنم؟
– شما چرا عذاب وجدان بگیری ما فکرامونو‌ کردیم.

همسرش وارد شد. عقدنامه ها و شناسنامه ها دستش بود. گفتم: آقا شما هم‌فکراتونو‌کردین؟
– در حالیکه با چشم و ابرو‌ بمن می فهموند که نه راضی نیست گفت چی بگم خانوم ایشون میخواد بره به زور نگهش دارم؟
*چرا؟ علتش چیه؟
– لابد دلشو زدم.

صدای زن در اومد: دلمو‌زدی؟ تو‌اصلا بمن توجه می کنی؟ اصلا حواست بمن هست؟ اینهمه بخودم می رسم آراسته می کنم خودمو می بینی؟

خندیدم و گفتم‌ پس مشکل توجه نکردن آقاست؟ به شوهر گفتم آخرین باری کن به خانمت ابراز علاقه کردی کی بود؟ مرد با کلافگی گفت: مگه ابراز کردن داره؟ خودش می دونه همه تلاش من برای رفاه اون و بچه هاست. گفتم: کار و تلاش به کنار ولی نیاز عاطفی زن چی می شه ؟ حس ارزشمندی حس دوست داشته شدن. تاحالا بهش گفتی دوستش داری؟
– چرا نگفتم ؟ گفتم‌هزاربار گفتم.

صدای زن در اومد: تو‌گفتی دوستت دارم؟ کی گفتی؟ به مرد گفتم خب الان بهش بگو‌بگو دوستش داری بگو نمی خوای که بره بگو برات اززشمنده.
– خب هست دیگه همه اینا هست.

گفتم: نه … بگید بهش بگید. بگید دوستت دارم. مرد من و من می کرد خجالت می کشید. گفتم خجالت نداره همسرتونه چه ایراد داره وقت و بیوقت بهش ابراز علاقه کنید چه توی خلوت چه توی جمع مگه گفتن دوستت دارم به شریک زندگی گناهه؟ بگید فرصتو‌از دست ندین.

مرد نفس عمیقی کشید و زیر لب آروم گفت: دوستت دارم. با شوخی گفتم: نشنیدا
– دوستت دارم‌. زن آروم شده بود. گفتم خانوم شماهم بگید.
– دوستت دارم. گفتم حالا کارتونو‌انجام بدم؟ دوتایی باهم خندیدند. گفتم شما حالا جدا از خودتون‌مسئولیت دوتا بچه رو دارید نباید برای چیزای الکی زندگیتونو خراب کنید که

*بچه توراهیتون‌چیست حالا؟
– دختره.
* براش اسم انتخاب کردین؟
– اسم دختر اولمون صوفی هست می خوایم یه اسمی بزاریم که به صوفی بخوره
*گفتم من یه اسم می گم به صوفی نمی خوره ولی می تونید در موردش فکر کنید. اسمشو بزارید: برفا .

-باتعجب گفتند برفا؟
*آره چرا که نه؟ برف سفیدترین پاک ترین زیباترین نعمت خداونده، اسم تمام آفریده های آسمانی خدا در اسامی استفاده شده آفتاب خورشید بارانا باران ستاره مهتاب اختر ونوس ولی برف مهجور مانده بااینکه زیباترین نعمت آسمانیه اسمشو بزارید برفا ایشالا مثل اسمش خاص و پاک و سپیدبخت میشه و آی اخرش هم‌به نشانه ی بخت بلند باعث‌ بلندی اقبال و‌ عاقبت بخیری و رشد و پیشرفتش میشه….

چندماه بعد زنگ واتساب گوشیم صدا خورد شادی اون لحظه و‌حس و حال قشنگم قابل توصیف نیست. عکس شناسنامه بچه که اسم برفا توش بود زیباترین هدیه ای بود که دریافت کردم…

 

 

لینک کوتاه

https://notary-news.ir/?p=7722

یک پاسخ

  1. با درود
    الحق والانصاف خاطره بسیار زیبایی بود.
    هزاران درود به همکار فرهیخته سرکار خانم محبوبه ابراهیمیان سردفتر اسناد رسمی ‌ ۳۱۰ رامسر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *